امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

امیر حسین گل پسر مامان و بابا

امیرحسین شیطون شده

  عسلکم سلام. امیرحسینم این روزها خیلی شیطون شدی تقربیا همه جای سرو بدنت زخم زیلی شده چند روز پیش خونه مامان جون خوردی زمین سرت خورد به شیشه میز یه خط افتاد روی سرت هنور جرائت نکردم ببرمت حموم  دیروز هم داشتی با بابایی بازی میکردی افتادی صورتت روی روفرشی کشیده شدم و بین لب و دهنت زخم شد دلم ضعف رفت وقتی داشتم صورتت رو میشستم اما بابایی میگه پسر باید صورتت زخم بشه تا مرد بشه . وروجک مامانی رابطت با بابایی خیلی خوبه بعضی وقتها با بابایی حرفهای خصوصی میزنید و وقتی من می پرسم موضوع چیه؟ بابایی میگه مردونه بود مگه نه امیر حسین توهم میگه بعله.... یادت باشه وروجک از الان خونه رو مردونه زنونه کردید . الحمدلله دایره لغاتت بیشتر شده ...
15 شهريور 1390

مریضی بد

سلام قشنگ مامان . امروز میخوام راجع به شانزدهم تیرماه  برات بنویسم روز بدی که اصلا دوستش ندارم.اینها رو می نویسم تا در آینده که میخوانی بفهمی که با چه سختی بزرگ شدی . اونروز سالگرد فوت پدرشوهر خاله جون بود و مابرای ختم انعام رفته بودیم اونجا تا عصر همه چیز خوب بود یه پسر بچه سه چهارساله بود که دلش میخواست باهات دوست بشه ولی تو اصلا دوستش نداشتی و دائما ازدستش فرارمیکردی میرفتی بغل خاله جونت تا حدی که خاله تورو از مجلس برد بیرون شب که از خانه خاله اینا درآمدیم تو راه برگشت تو ترافیک بدی افتادیم و اونجا بود که همه چیز شروع شد تو بغل من شروع کردی به بی تابی و من دادمت بغل مامان جون و همون موقع یکهو بالا آوردی ........ اولش فکر کردیم بخ...
2 شهريور 1390
1